در 31 شهریورماه 1359،
جنگ ایران و عراق با هجوم سراسری ارتش عراق به استان های غربی ایران و حملات هوایی گسترده این کشور به مراکز مهم نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران آغاز شد و تا برقراری آتش بس مؤثر در 29 مرداد ماه 1367 ادامه یافت. در طول هشت سال جنگ، دو طرف درگیر با توجه به این اصل روابط بین الملل که اتحاد و ائتلاف یکی از
منابع قدرت است کوشیدند تا با جلب حمایت کشورهای دیگر بر توان خود بیفزایند و از افزایش قدرت کشور مقابل جلوگیری کنند. تخریب روابط و مناسبات کشورها با طرف دیگر جنگ بعد دیگری از این تلاش بود. از آن جا که جنگ به عنوان یک پدیده بین المللی بیشتر از قاعده حاصل جمع جبری صفر پیروی می کند و منافع دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد، موضعگیری و اقدام کشورها، به ویژه کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ جهانی در قبال آن نیز اجتناب ناپذیر می نمود. در عمل، واکنش کشورهای منطقه و قدرتمند جهان به
جنگ ایران و عراق و مقدم بر آن به
انقلاب اسلامی بر سه گونه بود: حمایت از عراق، حمایت از ایران و اعلان بی طرفی. در طول هشت سال جنگ، حمایت ها و بی طرفی ها در حالت سکون نبود و پویایی آنها افزون بر تحولات خود آن کشور و نظام بین الملل به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگیر بستگی داشت.
به لحاظ دامنه جنگ گستره حملات زمینی عراق، استان های مرزی ایران بود که حدوداً از آغاز تا پایان جنگ، به همان شکل باقی ماند، اما حوزه اقدامات عراق در عرصه نبردهای دریایی و حملات هوایی به این صورت نبود و با تحولات بسیاری همراه بود. گستره جغرافیایی حملات هوایی در دریا و خشکی افزایش یافت و ارتش عراق از سلاح های متنوع تر و پیچیده تری استفاده کرد و پای کشورهای دیگر منطقه از جمله عربستان و کویت، دو ابرقدرت وقت (امریکا و شوروی) و هم چنین قدرت های بزرگ اروپا را به وسط کشاند و آنها را درگیر جنگی کرد که با تصور پایان پیروزمندانه آن در طول سه روز، آغاز کرده بود. در سال پایانی جنگ، جمهوری اسلامی ایران نه تنها با ارتش عراق، بلکه با امریکا و متحدان جهانی و منطقه ای آن در خلیج فارس هم درگیر بود و دامنه جنگ از مرزهای مشترک ایران و عراق به آب های خلیج فارس و دریای عمان نیز کشیده شده بود. در این جنگ، عراق افزون بر سلاح های متعارف از سلاح های غیر متعارف نیز استفاده کرد و بجز مناطق جنگی، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی دو کشور تقریباً در تمام قلمروی آنها هدف حملات هوایی و موشکی قرار گرفت.
در این نوشته ، ضمن تشریح زمینه ها و عوامل گسترش
جنگ ایران و عراق، تلاش می کنیم با نگاه به تحولات عرصه جنگ، موقعیت ژئوپلیتیک و اهداف عراق، دلایل و چگونگی آن را تبیین نماییم. هم چنین، امیدواریم درس های لازم را از بررسی این موضوع بگیریم و از آنها در سیاست گذاری های امنیتی و اتخاذ تصمیمات نظامی استفاده کنیم. در این جا، برای آن که زمینه ها و عوامل گسترش جنگ را بشناسیم بعد از اشاره به معنا و مفهوم گسترش، موقعیت ژئوپلیتیک عراق را به منزله عامل گرایش این کشور به گسترش جنگ ارزیابی خواهیم کرد. واکنش جمهوری اسلامی ایران به عنوان طرف مقابل آن می تواند در خنثی کردن چنین سیاستی یا رسیدن به مقصد مورد نظر موثر باشد و دلایل آن را تا حدی روشن کند. هم چنین، صحنه جنگ نیز در سطوح مختلف، می تواند در تبیین عوامل نزدیک، آگاهی بخش باشد.
زمینه ها و دلایل گسترش جنگ را می توان از سه دیدگاه متفاوت، اما پیوسته بررسی کرد. دیدگاه نخست، به بنیان ها و رویکردهای قدرتی ایران و عراق توجه دارد و سعی می کند به این پرسش پاسخ دهد که زیر ساخت های قدرتی در عراق و ایران چه تأثیری در انتخاب رویکرد توسعه طلبانه و گسترش جویانه عراق داشته است. دیدگاه دوم، نگاه غایت نگرانه ای است که انگیزه ها و مقاصد عراق را از اتخاذ چنین رویکردی بررسی می کند و سرانجام، دیدگاه سوم بر گسترش جنگ، تحولات صحنه های نبرد و ابعاد سیاسی بین المللی آن متمرکز است. فرض بر این است که در پدیده ای مانند جنگ جدا از زیر ساخت ها، اهداف و مقاصد، خود تحولات در تصمیم گیری و رویکرد طرف های جنگ یا حداقل در زمان و چگونگی عملی شدن آن مؤثر است.
در 31 شهریورماه 1359،
جنگ ایران و عراق با هجوم سراسری ارتش عراق به استان های غربی ایران و حملات هوایی گسترده این کشور به مراکز مهم نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران آغاز شد و تا برقراری آتش بس مؤثر در 29 مرداد ماه 1367 ادامه یافت. در طول هشت سال جنگ، دو طرف درگیر با توجه به این اصل روابط بین الملل که اتحاد و ائتلاف یکی از
منابع قدرت است کوشیدند تا با جلب حمایت کشورهای دیگر بر توان خود بیفزایند و از افزایش قدرت کشور مقابل جلوگیری کنند. تخریب روابط و مناسبات کشورها با طرف دیگر جنگ بعد دیگری از این تلاش بود. از آن جا که جنگ به عنوان یک پدیده بین المللی بیشتر از قاعده حاصل جمع جبری صفر پیروی می کند و منافع دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد، موضعگیری و اقدام کشورها، به ویژه کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ جهانی در قبال آن نیز اجتناب ناپذیر می نمود. در عمل، واکنش کشورهای منطقه و قدرتمند جهان به
جنگ ایران و عراق و مقدم بر آن به
انقلاب اسلامی بر سه گونه بود: حمایت از عراق، حمایت از ایران و اعلان بی طرفی. در طول هشت سال جنگ، حمایت ها و بی طرفی ها در حالت سکون نبود و پویایی آنها افزون بر تحولات خود آن کشور و نظام بین الملل به تحولات صحنه جنگ و روابط با دو طرف درگیر بستگی داشت.
به لحاظ دامنه جنگ گستره حملات زمینی عراق، استان های مرزی ایران بود که حدوداً از آغاز تا پایان جنگ، به همان شکل باقی ماند، اما حوزه اقدامات عراق در عرصه نبردهای دریایی و حملات هوایی به این صورت نبود و با تحولات بسیاری همراه بود. گستره جغرافیایی حملات هوایی در دریا و خشکی افزایش یافت و ارتش عراق از سلاح های متنوع تر و پیچیده تری استفاده کرد و پای کشورهای دیگر منطقه از جمله عربستان و کویت، دو ابرقدرت وقت (امریکا و شوروی) و هم چنین قدرت های بزرگ اروپا را به وسط کشاند و آنها را درگیر جنگی کرد که با تصور پایان پیروزمندانه آن در طول سه روز، آغاز کرده بود. در سال پایانی جنگ، جمهوری اسلامی ایران نه تنها با ارتش عراق، بلکه با امریکا و متحدان جهانی و منطقه ای آن در خلیج فارس هم درگیر بود و دامنه جنگ از مرزهای مشترک ایران و عراق به آب های خلیج فارس و دریای عمان نیز کشیده شده بود. در این جنگ، عراق افزون بر سلاح های متعارف از سلاح های غیر متعارف نیز استفاده کرد و بجز مناطق جنگی، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی دو کشور تقریباً در تمام قلمروی آنها هدف حملات هوایی و موشکی قرار گرفت.
در این نوشته ، ضمن تشریح زمینه ها و عوامل گسترش
جنگ ایران و عراق، تلاش می کنیم با نگاه به تحولات عرصه جنگ، موقعیت ژئوپلیتیک و اهداف عراق، دلایل و چگونگی آن را تبیین نماییم. هم چنین، امیدواریم درس های لازم را از بررسی این موضوع بگیریم و از آنها در سیاست گذاری های امنیتی و اتخاذ تصمیمات نظامی استفاده کنیم. در این جا، برای آن که زمینه ها و عوامل گسترش جنگ را بشناسیم بعد از اشاره به معنا و مفهوم گسترش، موقعیت ژئوپلیتیک عراق را به منزله عامل گرایش این کشور به گسترش جنگ ارزیابی خواهیم کرد. واکنش جمهوری اسلامی ایران به عنوان طرف مقابل آن می تواند در خنثی کردن چنین سیاستی یا رسیدن به مقصد مورد نظر موثر باشد و دلایل آن را تا حدی روشن کند. هم چنین، صحنه جنگ نیز در سطوح مختلف، می تواند در تبیین عوامل نزدیک، آگاهی بخش باشد.
زمینه ها و دلایل گسترش جنگ را می توان از سه دیدگاه متفاوت، اما پیوسته بررسی کرد. دیدگاه نخست، به بنیان ها و رویکردهای قدرتی ایران و عراق توجه دارد و سعی می کند به این پرسش پاسخ دهد که زیر ساخت های قدرتی در عراق و ایران چه تأثیری در انتخاب رویکرد توسعه طلبانه و گسترش جویانه عراق داشته است. دیدگاه دوم، نگاه غایت نگرانه ای است که انگیزه ها و مقاصد عراق را از اتخاذ چنین رویکردی بررسی می کند و سرانجام، دیدگاه سوم بر گسترش جنگ، تحولات صحنه های نبرد و ابعاد سیاسی بین المللی آن متمرکز است. فرض بر این است که در پدیده ای مانند جنگ جدا از زیر ساخت ها، اهداف و مقاصد، خود تحولات در تصمیم گیری و رویکرد طرف های جنگ یا حداقل در زمان و چگونگی عملی شدن آن مؤثر است.
معنا و مفهوم گسترش
جنگ ها به شکل افقی و عمودی گسترش می یابند. گسترش افقی جنگ ها به دامنه جغرافیایی اقدام نظامی و گسترش عمودی به درجه و شدت جنگ اشاره می کند. احتمال دارد گسترش افقی جنگ در درون دو کشور درگیر باشد یا این که از قلمروی دو کشور متخاصم خارج شود و قلمروی دیگرکشورها را نیز دربرگیرد که در این صورت، گفته می شود جنگ بین المللی شده است. در گسترش عمودی جنگ، میزان و شدت جنگ مدنظر است و برای ارزیابی آن به شاخص هایی چون اهداف حملات، جنگ افزارهای مورد استفاده، میزان و شدت حملات توجه می شود. حال این پرسش مطرح است که آیا جنگ به میدان های نبرد محدود است یا اهداف غیرنظامی صنعتی و جمعیتی هم هدف حمله قرار می گیرند؟ از چه نوع سلاح هایی درجنگ استفاده می شود؟ در جنگ، سلاح های متعاوف به کار برده می شود یا در صورت دستیابی به سلاح های غیرمتعارف مانند شیمیایی و میکروبی از آنها نیز استفاده می شود؟ استفاده از این سلاح ها به میدان های نبرد و نیروهای نظامی محدود است یا علیه افراد غیرنظامی هم به کار برده می شود؟ پاسخ به این پرسش ها و بررسی شاخص های مزبور می تواند افزایش شدت جنگ را نشان دهد. برای بیان افزایش شدت جنگ از واژه تصاعد(پاورقی 1) استفاده می شود که به یک روند تدریجی فزاینده تعاملی در جنگ اشاره می کند و برای بیان هر دو مفهوم از واژه گسترش استفاده می شود که معادل واژه انگلیسیexpand است.
پیش از پایان این بحث، لازم است به گسترش مفهومی از جنگ نیز اشاره شود؛ موردی که به نظر می رسد در
جنگ ایران و عراق، نمودهای آشکاری داشت و با جنگ های مدرن که نه صرفاً بر سر آب، خاک، بلکه با قدرت و عقیده همراه هستند، ارتباط تنگاتنگ دارد. جنگ های مدرن اراده ها و عقیده ها را نیز در بر می گیرد. جنگ های روانی - تبلیغاتی با بیان مفاهیم می تواند اراده تصمیم گیرندگان، افکار عمومی و جنگجویان کشور مقابل و کشورهای مؤثر دیگر را هدف قرار دهد، عقیده و مبانی تصمیم گیری دیگران را در نظر می گیرد و در صدد برمی آید آن را به نفع خود تغییر دهد. مفاهیمی که در این عرصه از جنگ رواج دارند در فرآیند زمان و با توجه به تحولات عرصه های دیگر جنگ دگرگون می شوند.(1) تصمیم عراق برای تبدیل
جنگ ایران و عراق به جنگ شیعه و سنی و عرب و عجم نمونه ای از تلاش این کشور برای گسترش مفهومی جنگ بود. درعصر ظهور رسانه های الکترونیکی، گسترش مفهومی جنگ بسیار مؤثر و درخور توجه است که در صفحات بعد، به آن خواهیم پرداخت.
تمرکز اصلی تحقیق از نظر مفهومی بر گسترش جنگ به معنای بین المللی شدن آن است. بررسی معنا و مفاهیم دیگر گسترش برای درک بهتر مسائل ضروری است. در آغاز، باید برای یافتن عوامل مؤثر در گسترش جنگ بنیان ها و رویکرد قدرتی عراق بررسی شود. در سیاست قدرتمندانه، قدرت داور نهایی تعارض منافع و چگونگی رفع و رجوع آن در بین دولت هاست. با توجه به موقعیت و مبانی قدرت کشورها، گرایش ها و انگیزه های زمامداران کشورها در تقویت و به کارگیری قدرت متفاوت است. برای ارائه پاسخ مناسب و کارشناسی به این پرسش که چرا عراق درصدد گسترش جنگ به کشورهای دیگر بود؟ باید به بنیان های قدرت و رویکرد حکومت به قدرت توجه کنیم و آن را نسبت به ایران که طرف دیگر جنگ بود و قدرت عراق در مقایسه با آن وزن واقعی خود را نشان می دهد در نظر بگیریم.
1) بنیان ها و رویکرد قدرتی ایران و عراق
در تعیین میزان قدرت هر کشور مولفه های متعددی وجود دارد که به طور مفصل، در کتاب های علوم سیاسی و روابط بین المللی، تشریح شده اند. برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، نظام سیاسی، قدرت اقتصادی، موقعیت ژئوپلتیکی، موقعیت و جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران و عراق در آستانه جنگ را به طور کوتاه بررسی می کنیم. در طول دوره جنگ رویکرد زمامداران عراق به قدرت با رویکرد زمامداران ایران متفاوت بود. نگاه جمهوری اسلامی ایران به جهان از ایدئولوژی و پیامدهای
انقلاب اسلامی ساختارشکنانه متأثر بود و وضع موجود نظام بین الملل را به چالش می طلبید. تلاش برای برقراری روابط با ملت ها به جای دولت ها، تأکید بر خودکفایی و استقلال در تمام زمینه ها و خصومت قدرت های بزرگ با
انقلاب اسلامی منجر به پیدایش رویکردی درون پایه شده بود. این رویکرد، سیاستی انزواگرایانه نبود و با درون گرایی نیز تفاوت داشت. در این رویکرد، برای تأمین منافع و اهداف مورد نظر در عرصه بین المللی بیشتر بر
منابع داخلی تأکید و کم تر به فرصت های بین المللی توجه می شد. رویکرد مزبور، به نظام بین الملل بدبین بود و فرآیند جذب و گسترش را با بدبینی به کنترل یکسویه از طرف قدرت های بزرگ و نابودی استقلال تأویل می کرد. در مقابل، عراق با توجه به ضعف های ساختاری خود بیشتر رویکردی برون گرایانه داشت و سعی می کرد با توسعه و گسترش روابط و مناسبات خود با کشورهای دیگر از توان و قدرت آنها استفاده کند و فرصت های بیشتری را فراهم آورد. این دو رویکرد متفاوت در عناصر ساختاری قدرت، تحولات و نگرش زمامداران دو کشور ریشه داشت.
با بررسی مقایسه ای عناصر تشکیل دهنده قدرت ایران و عراق در آغاز جنگ نتایج زیر به دست می آید: (2)
الف) جمعیت ایران حدوداً سه برابر جمعیت عراق است. در نگاه نخست، زمینه جذب و سازماندهی مردم در قالب نیروهای مسلح، برای ایران نسبت به عراق سه به یک است. ویژگی های کیفیتی جمعیت ایران نیز در مرتبه بالاتری از عراق قرار دارد.
ب) هر دو کشور از جمله کشورهای جهان سوم هستند که در راه توسعه، قدم گذاشته اند. منبع اصلی درآمد آنها صدور نفت است. میزان سهمیه اپک برای ایران تقریباً دو برابر میزان سهمیه عراق است. زیرساخت های اقتصادی ایران در مقایسه با عراق در وضعیت مناسب تری می باشد.
ج) در آن زمان، از نظر سیاسی، ایران در وضعیت بی ثبات تری قرار داشت.
انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود، اما درگیری ها و بحران های داخلی هم چنان جریان داشت. از نظر نظام سیاسی تفاوت اصلی دو کشور را می توان در پایگاه مردمی آنها جست و جو کرد. جمهوری اسلامی ایران علی رغم این که هم چنان شاهد پس لرزه های انقلاب و چالش های درونی بود، در اراده و خواست مردم ریشه داشت و برخلاف حکومت های منطقه، با اراده مردم تأسیس و برپا شده بود. در عراق، صدام عملاً با حاکم کردن یک حکومت خانوادگی، حکومت را در دست داشت.
د) موقعیت ژئوپلیتیک دو کشور نیز بسیار متفاوت است. با این که هر دو به خلیج فارس دسترسی دارند، اما دسترسی عراق بر خلاف ایران فقط به باریکه کوچکی در شمال خلیج فارس از طریق خورعبدالله و اروندرود است. عراق در درون مجموعه کشورهای عرب قرار دارد و در منتهی الیه مرزهای شرقی اعراب واقع شده است. هر چند ایدئولوژی حاکم بر عراق سوسیالیسم - بعثی است، امّا زبان عربی و علایق قومی این کشور را با دیگر کشورهای عرب منطقه پیوند داده است. ایران در منطقه ای واقع شده که می توان آن را کشوری با ویژگی های منحصر به فرد و تنها نامید. با وجود این که هر دو کشور از کشورهای جهان اسلام هستند، اما این پیوند نتوانست از وقوع جنگ میان آنها جلوگیری کند. ایران با همسایگان خود پیوندهای عمیقی ندارد. ترکیه مانند ایران با ویژگی های اختصاصی در منطقه یکه و تنهاست. پاکستان هم که ادامه شبه قاره هند است. تنها شوروی باقی می ماند که در آن زمان، از نظر نژادی، فرهنگی و زبانی با ایران متفاوت بود.
مبانی قدرت و موقعیت بین المللی
مبانی و زیرساخت های متفاوت قدرت بین ایران و عراق همراه با رهبران و ایدئولوژی متفاوت حاکم بر آنها دو رویکرد متفاوت را نسبت به نظام بین الملل و روابط با کشورهای دیگر پدید آورد. زمامداران عراق به خوبی می دانستند که نمی توان با اتکا به چنین زیر ساخت ها و قدرت برخاسته از آنها به اهداف مورد نظر دست یافت. با محاسبات بسیار ساده برتری و تفوق قدرت ایران آشکار می شد. زمامداران عراق به دلیل مزیت نسبی منطقه ای و بین المللی استفاده از عناصر بین المللی قدرت را تنها راه خروج از این بن بست ارزیابی کردند. آنها عضو جامعه عرب بودند و می توانستند از توان و قدرت آنها برای رسیدن به اهداف مورد نظر بهره بگیرند. بعد از پیروزی انقلاب، زمامداران عراق بیش از آن که بر موارد اختلافی ایران و عراق تکیه کنند، موارد کلی تر را مطرح کردند و از زبان جهان عرب سخن گفتند. اطلاعیه ها و سخنان مقامات عراق درباره باز پس دادن جزایر سه گانه خلیج فارس به اعراب نمونه ای از این رویکرد بود. روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق، سه ماه قبل از آغاز جنگ، نوشت : <ایران باید برای نشان دادن حسن نیت خود در قبال اعراب، سه جزیره تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی را به اعراب بازگرداند >.(3) تلاش برای تشکیل کشور جدید متحده عراق - سوریه بر اساس ایدئولوژی حزب بعث و محوریت قوم عرب، جهت گیری و موقعیت های ساختاری عراق را در سطح منطقه ای نشان می داد. این کشور افزون بر کشورهای عرب منطقه با بلوک شرق و قدرت های بزرگ اروپا، به ویژه فرانسه روابط و مناسبات بسیار نزدیکی داشت. روابط کم رنگ عراق با امریکا نیز در سایه تحولات و پیامدهای
انقلاب اسلامی ایران رو به بهبود گذاشت و با دیدار مقامات عالی رتبه امریکایی از بغداد به مرحله جدیدی وارد شد و هر روز در راستای همکاری بیشتر بین دو کشور گام های بلندتری برداشته شد. به این ترتیب، در نظام دو قطبی که رقابت دو بلوک برای نفوذ در مناطق مختلف از قواعد جوهری آن محسوب می شد، عراق نه تنها با نظام بین الملل هیچ گونه تعارضی نداشت، بلکه به دلیل تحولات جدید منطقه، روابط و مناسبات بسیار نزدیکی را با هر دو ابرقدرت و هر دو بلوک طرفدار آنها برقرار کرد و از فرصت های به دست آمده برای افزایش توان نظامی و قدرت ملی خود بهره های فراوانی برد.(4) در این دوره، به دلیل اوضاع نابسامان موجود در داخل ایران، این تصور در عراق پدید آمده بود که می تواند با حمایت های غیر مستقیم قدرت های بزرگ و حامیان منطقه ای خود به اهداف مورد نظر دست یابد.
با موفقیت های ایران در جبهه های جنگ، موازنه قدرت به زیان عراق تغییر کرد و پس از آزاد سازی سرزمین های اشغالی، ایران استراتژی تنبیه متجاوز را در پیش گرفت. نیروهای مسلح ایران تعقیب عراق را در داخل خاک این کشور در برنامه کاری خود قرار دادند. در این هنگام، شک و تردید در قدرت نظامی عراق برای مقابله با جمهوری اسلامی آغاز شد. با پیروزهای بعدی، به ویژه فتح فاو و شکستن دیوار دفاعی عراق در شرق بصره نگرانی های عراق به شدت افزایش یافت. چاره اندیشی این کشور برای کسب توان و تغییر روند موجود، استفاده همه جانبه از موقعیت بین المللی خود بود. برخلاف مواضع همسو و سازگار عراق با نظام بین المللی و منطقه ای، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت متعارضی با نظام بین المللی قرار داشت.
انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی درصدد ارائه ، راه حل ها، ارزش ها و روش های اسلامی در برابر لیبرالیسم غرب و کمونیست شرق بود. راه سومی که با وضع موجود نظام بین الملل در تعارض و تضاد قرار داشت و نظام های سیاسی موجود در منطقه را به چالش می طلبید. رویکرد جمهوری اسلامی ایران به نظام بین الملل با توان واقعی آن سازگار نبود. کوشش فراوان برای اتحاد اسلامی، حمایت از نهضت های آزادی بخش ، تلاش برای برقراری روابط با ملت ها به جای دولت ها، اعلام صدور
انقلاب اسلامی، دور شدن از دولت های محافظه کار منطقه(5) وضعیتی را پدید آورده بود که در سیاست خارجی از آن با نام نابرابری تعهد و توان یاد می شود، یعنی توان محدود کشور در چرخه تعهدات نامحدود گرفتار می شود. هر چند مسئولان بلند پایه نظام اعلان کردند درصدد صدور
انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه نیستند، اما برداشت کشورهای منطقه از اوضاع با بیانات مسئولان ایران متفاوت بود و آنها براساس ادراک خود، تصمیم می گرفتند و اقدام می کردند که با گفتار ایران تفاوت داشت.
2) گسترش جنگ به کشورهای دیگر
در مرحله تعقیب و تنبیه متجاوز، جمهوری اسلامی ایران با اجرای
عملیات سرنوشت ساز کوشید تا تصمیم خود را از موضع قدرت عملی کند. آنها در پی فتح چند نقطه استراتژیک و فروپاشی ارتش و رژیم عراق بودند. در پی انجام
عملیات والفجرهشت که در 20 بهمن 1364 آغاز شد، شبه جزیره و بندر نفتی فاو به تصرف ایران درآمد و با قطع راه ارتباطی مستقیم عراق با خلیج فارس ، صحنه نبرد به نزدیکی مرزهای کویت کشیده شد. در پی بی نتیجه بودن تلاش همه جانبه عراق برای باز پس گیری فاو، وحشت
حامیان عراق افزایش یافت. آنها خود را به طور جدی با تهدید گسترش
انقلاب اسلامی روبه رو دیدند. در نتیجه، صفوف خود را فشرده تر کردند، به طوری که عربستان جنگ قیمت ها و عراق جنگ نفت کش ها را برای کاهش و قطع درآمدهای ایران در پیش گرفت. افزایش عرضه نفت کشورهای عربی، به ویژه عربستان، سقوط بی سابقه قیمت نفت را موجب شد. به طوری که در سال 1365، درآمد ایران به کم تر از شش میلیارد دلار رسید. این امر در دراز مدت، کاهش فراوان در آمد دولت را موجب شد و تجهیز و تدارک جنگ را با مشکل روبه رو کرد. (6)
در این زمان، نیروهای عراق که به نحو چشمگیری مسلح و مجهز شده و از نظر سازمان رزم نیز، توسعه در خور توجهی یافته بودند، دو طرح متفاوت را در دستور کار خود قرار دادند. نخست، در قالب استراتژی جنگ فرسایشی، در صدد برآمدند با انتخاب استراتژی دفاع متحرک و استفاده از توان نظامی از انفعال خارج شوند و نظامیان خود را با جبران بخشی از شکست نظامی - سیاسی در فاو از نظر روحی - روانی تقویت کنند،7 اما در عمل، موفقیت چندانی به دست نیاوردند و زمامداران عراق با آغاز
عملیات کربلای 5 در شرق بصره و شکسته شدن دیوار دفاعی مستحکم آنها دریافتند که توانایی لازم را برای مقابله با رزمندگان اسلام در جبهه زمینی ندارند؛ بنابراین، طرح دوم را با هدف جلب توجه کشورهای دیگر به خطرات جنگ، به ویژه جریان نفت در خلیج فارس و تضعیف توان مالی و پایگاه اجتماعی ایران با حمله به منافع نفتی، اقتصادی و مسکونی برگزیدند. این حملات که مکمل خوبی برای اقدام عربستان بود در طول سال 1366، نخست بر روی مناطق مسکونی تمرکز داشت 8 و سپس، با تمرکز بر مراکز نفتی و نفت کش ها در خلیج فارس ادامه یافت. شمار حملات عراق به کشتی ها در خلیج فارس از 37 حمله در سال 1364 به 71 و 96 حمله به ترتیب در سال 1365 و 1366 افزایش یافت.(9)
در این سال، حمله به کشتی ها تحول و گسترش دیگری را نیز شاهد بود. تا سال 1363، حملات عراق به جزیره خارک و بوشهر محدود بود. عراق تنها می توانست موشک های ضدکشتی را با بالگردهای سوپر فرلون* با حداکثر شعاع
عملیاتی کم تر از دویست مایل شلیک کند. در آبان 1362، عراق به پنج فروند هواپیمای سوپر اتاندارد** با شعاع
عملیاتی بیش از دویست مایل دست یافت، اما نتوانست مشکل برد و مسافت را حل کند. با افزایش برد موشک های ام - 1 در سال 1364، عراق توانست شعاع
عملیاتی خود را تا سیصد مایل افزایش دهد. این کشور به طور مداوم از موشک های اگزوسه استفاده می کرد، ولی این موشک ها آن قدر سنگین نبودند که به راحتی، نفت کش ها را نابود کنند.(10) هم چنین، ایران ناوگانی مرکب از نفت کش های بزرگ را برای ذخیره نفت در حوالی لارک مستقر کرده بود تا در صورت قطع صدور نفت از طریق خارک، برای حدود هفت روز ذخیره داشته باشد. هم چنین در صدد بود تا پایانه های جدیدی در بنادر جاسک، لنگه و جزیره قشم راه اندازی کند. در هر حال عراق پس از شکست استراتژی طرح دفاع متحرک باردیگر به نیروی هوایی متوسل شد. بعد از توقف سه ماهه از اواخر تیر 1365، موج جدید حملات با دامنه گسترده و شدت بیشتر آغاز شد. عراق دامنه حملات خود را با دریافت سلاح های پیشرفته در خلیج فارس افزایش داد و در 21 مرداد ماه 1365، برای نخستین بار جنگنده های عراقی به تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری حمله کردند و سه نفت کش در حال بارگیری را در ترمینال هدف قرار دادند. برخی از
منابع معتقدند، در این حمله، عراق از کشورهای دیگر منطقه کمک گرفته است. این کشور برای حمله هوایی به سیری از چهار فروند میراژ اف 1 استفاده کرد که برای پرواز نهصد کیلومتری خود از ناصریه این کشور تا سیری به سوخت گیری مجدد نیاز داشتند.(11)
به هر حال، گسترش دامنه حملات هوایی عراق به سیری جمهوری اسلامی ایران را به چاره اندیشی واداشت. در نتیجه، بارگیری نفت را به لارک منتقل کرد. در 4 آذر 1365، عراق باردیگر شعاع
عملیات هوایی خود را در خلیج فارس گسترش داد و به جزیره لارک در تنگه هرمز حمله کرد. جنگنده های میراُژ اف 1 که با استفاده از موشک های پیشرفته لیزری و با خطای کم تر به لارک حمله کرده بودند به دلیل طولانی بودن مسافت با کمبود سوخت در مسیر برگشت روبه رو شدند و در عربستان سعودی فرود آمدند.(12) این کشور بدون توجه به اصول مربوط به بی طرفی در جنگ که نگهداری از هواپیمای دو طرف مخاصمه را تا پایان جنگ الزامی می داند، سوخت لازم را در اختیار این جنگنده ها قرار داد و آنها را به عراق فرستاد. به این ترتیب، عراق توانست آخرین نقطه خلیج فارس را به کمک هواپیما و موشک های پیشرفته فرانسوی و با کمک نظامی مستقیم عربستان هدف حملات هوایی خود قرار دهد. هم چنین، نشان داد که هم چنان با استفاده از مزیت منطقه ای و بین المللی خود در دسترسی به پیشرفته ترین جنگ افزارهای شرق و غرب درصدد قطع درآمدهای نفتی ایران و در نتیجه، تضعیف توان نظامی ایران است.
به خطر افتادن جریان نفت
رژیم صدام با آگاهی از موقعیت و مناسبات بین المللی عراق تلاش کرد صدور نفت به جهان غرب را از راه جنگ نفت کش ها، با خطر روبه رو کند و با افزایش تنش در روابط کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس با جمهوری اسلامی ایران اوضاع را بیش از پیش بحرانی نماید و از این راه آنها را رو در روی هم قرار دهد. دعوت کویت از ابرقدرت ها برای اسکورت نفتکش های کویتی زمینه را برای حضور نظامی گسترده امریکا و متحدان غربی اش فراهم آورد. از نگاه غربی ها،
جنگ ایران و عراق تا اواخر 1365 یک جنگ محدود و بومی بود؛ زیرا، جز حملات معدودی علیه نفت کش ها در خلیج فارس تأثیر بسیار اندکی بر سایر دولت ها داشت.(13) گسترش حملات هوایی عراق به نفتکش ها و اعمال سیاست مقابله به مثل جمهوری اسلامی ایران علیه حامیان منطقه ای عراق باعث شد تا کویت در 23 دی ماه 1365 از امریکا بخواهد یازده فروند نفت کش این کشور را مجدداً پرچم گذاری کند و آنها را با کشتی های جنگی خود اسکورت نماید. امریکا با هدف بازسازی اعتبار مخدوش شده خود در ماجرای رسوایی مک فارلین درمیان کشورهای عرب جنوب خلیج فارس، جلوگیری از سقوط صدام و پیروزی
انقلاب اسلامی، حمایت از جریان نفت در منطقه و جلوگیری از نفوذ شوروی در حوزه خلیج فارس، به درخواست کویت پاسخ مثبت داد(14) و بیش از پیش، در کنار عراق قرار گرفت؛ بنابراین، بر تعداد کشتی های جنگی امریکا که بر اساس دکترین کارتر و در قالب نیروی ویژه واکنش سریع در منطقه حضور داشتند، افزوده شد. حمله هوایی عراق به ناوچه امریکایی استارک در بهار 1366 که در اثر آن 37 تن از ملوانان امریکایی کشته شدند، مهم ترین واقعه ای بود که به استراتژی عراق برای بین المللی کردن جنگ کمک کرد. حمله به استارک(پاورقی 2) سومین تحول خلیج فارس در آغاز سال 1366 بود. ورود کشتی های جنگی ابرقدرت ها به خلیج فارس با دعوت کویت آغاز شد و متحدان منطقه ای عراق تلاش کردند از این راه، به طور عملی و مستقیم ایران را با قدرت های بزرگ درگیر کنند. نخستین بار، ایران و شوروی رو در روی هم قرار گرفتند. کشتی روسی ایوان کورتیف(پاورقی 3) هدف حمله قایق های تندرو قرار گرفت و تعجب و نگرانی جهانیان را برانگیخت. یک فروند نفت کش روسی که در اجاره کویت قرار داشت و در چارچوب برنامه
عملیات اسکورت نفت کش ها حرکت می کرد، در 35 مایلی کویت، با مین برخورد نمود و سوراخ بزرگی در بدنه آن پدید آمد، امّا واقعه مهم به دست عراقی ها به وقوع پیوست. آنها با حمله به ناوچه امریکایی استارک تقابل ایران و شوروی را به رویارویی ایران و امریکا تبدیل کردند. با کشته شدن 37 امریکایی به ناگهان مداخله محدود نظامی - سیاسی امریکا در خلیج فارس به افکار عمومی کشانده شد و بحث های گسترده ای را میان گنگره و دولت درباره قانون اختیارات رئیس جمهور در زمان جنگ مطرح کرد. روند بررسی اسکورت نفت کش های کویتی در خلیج فارس، علی رغم تشدید منازعه قدرت بین دولت و کنگره سرعت یافت و
عملیات اسکورت از اوّل مرداد 1366 آغاز شد.(15) صدام حسین با ارسال نامه ای به ریگان ضمن ابراز تأسف از حمله به استارک به طور ضمنی وقوع آن را به ایران نسبت داد و نوشت : <این حادثه حزن انگیز باردیگر ضرورت فوری تمرکز تلاش ها به خاتمه بخشیدن به جنگ و وادار ساختن رژیم ایران به قبول صلح بر اساس مقررات و قوانین بین المللی و قطع نامه شورای امنیت ناظر به جلوگیری از خونریزی بیشتر در منطقه را مورد تأکید قرار می دهد >.(16)رئیس جمهور امریکا بدون توجه به حمله عراق به استارک ادعا کرد : <مقصر واقعی ماجرا ایران است و آنها از این حادثه خشنود هستند>. اقدامات امریکا آن گونه که صدام در نامه خود تصریح کرده بود در دو جهت تشدید شد. نخست، اعضای دائمی شورای امنیت تلاش های خود را برای تصویب قطع نامه ای که مباحث آن بعد از
عملیات کربلای پنج در شرق بصره آغاز شده بود، افزایش دادند. هم چنین، اقدامات امریکا برای تقویت حضور نظامی خود در خلیج فارس بیشتر شد. امریکا برنامه آغاز اسکورت نفتکش های کویتی را اعلام کرد و در اول مرداد ماه 1366، نخستین کاروان از تنگه هرمز به سوی بنادر کویت حرکت نمود.
درگیری نظامی ایران و امریکا
تشدید حملات هوایی عراق در خلیج فارس و افزایش ناوگان نظامی امریکا در منطقه برای اسکورت نفتکش های کویتی، رویارویی و درگیری نظامی ایران و امریکا را باعث شد و تحولات خلیج فارس و لشکرکشی امریکا به منطقه نیز به تحریک بیشتر افکار عمومی در ایران انجامید. مسئولان با بیان این که جنگ با امریکا برای ملت ایران از جنگ با عوامل آن شیرین تر است، تبلیغات گسترده ای را برای جذب نیروهای مردمی به راه انداختند. در نتیجه، کاروان مدافعان خلیج فارس با برگزاری مراسم گوناگون از سراسر کشور به جبهه های جنگ رهسپار شدند.
در آب های خلیج فارس، رویارویی بین ایران و امریکا روندی تصاعدی داشت. نخستین کاروان نفتکش های کویتی تحت اسکورت امریکا بعد از عبور از آب های جزیره فارسی در میدان مین گرفتار شد و نفتکش بریجتون با مین برخورد کرد. در این جریان، امریکا ایران را مقصر دانست. حدود دو ماه بعد، کشتی ایران اجر به بهانه این که مشغول مین گذاری در خلیج فارس است هدف حمله بالگردهای امریکایی قرار گرفت. درگیری قایق های تندروی سپاه با بالگردهای امریکایی در حوالی جزیره فارسی و شلیک موشک استینگر جلوه آشکارتری از درگیری دو کشور بود. برخورد دو فروند موشک کرم ابریشم به دو نفتکش امریکایی در بندر الاحمدی کویت در دو روز متوالی مرحله جدیدی از گسترش جنگ به کشورهای دیگر بود. امریکا سکوی نفتی رشادت را هدف حمله قرار داد که با حمله موشکی به پایانه سی ایلند بندر الاحمدی روبه رو شد. بعد از آن، برای مدتی نزدیک به شش ماه درگیری نظامی درخور توجهی بین ایران و امریکا رخ نداد. امریکا بیشتر به تجهیز ناوگان خود پرداخت و از متحدان اروپایی خود خواست تا کشتی های بیشتری را به منطقه اعزام کنند. دور دوم درگیری ایران و امریکا از 25 فروردین ماه 1367 آغاز شد و با حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران به پایان رسید این اقدامات بیانگر تشدید درگیری های نظامی بین دو کشور بود و با قرار گرفتن امریکا در کنار عراق، موازنه را به ضرر جمهوری اسلامی ایران تغییر داد.(18)
اعراب و بین المللی شدن جنگ
بعد دیگر استراتژی عراق در بین المللی کردن جنگ، گسترش آن به کشورهای عربی بود. عراق امیدوار بود که با گسترش جنگ، کشورهای عرب منطقه را به حضور فعال تر و انجام اقدامات موثرتر برای پایان دادن به آن وادار کند. با وجود این که عراق از همان آغاز جنگ تلاش کرد با طرح موضوعاتی چون پان عربیسم، جنگ سردار قادسیه، بازگرداندن جزایر سه گانه عربی، دفاع از مرزهای شرقی امّت عرب، خود را در پناه اعراب قرار دهد و از امکانات و توانایی های آنها بهره جوید، ولی مواضع و حمایت کشورهای مترقی عرب منطقه مانند سوریه، لیبی و تا حدی الجزایر و یمن جنوبی از ایران باعث شد تا صدام کاملاً به هدف خود نرسد. البته، حمایت جدی اکثریت اعراب را پشت سر خود داشت و این حمایت ها در مواقع حساس جنگ یا گسترش آن به کشورهای دیگر بیشتر می شد.
پس از بازپس گیری
خرمشهر و محرزشدن برتری قوای جمهوری اسلامی ایران، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس حملات تبلیغاتی خود را علیه این کشور تشدید کردند و کمک های مادی و حمایت های سیاسی خود را از عراق افزایش دادند. در 23 اردیبهشت ماه 1361، اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در کویت برگزار شد. در جریان این اجلاس، کشورهای مزبور ضمن تأکید بر کمک های خود به عراق متعهد شدند بهای خرید تسلیحاتی عراق از کشورهای غربی را نیز پرداخت کنند. بعد از قطع جریان صدور نفت عراق از مسیر سوریه و انهدام سکوهای نفتی البکر و العمیه که تولید نفت عراق را به شدت کاهش داد، بار دیگر وزیران خارجه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در ریاض تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند هر یک تولید نفت خود را به میزان پانصدهزار بشکه در روز افزایش دهد تا از این راه، کمبود عدم صدور نفت عراق جبران شود و درآمد حاصل از آن به صورت وام بلاعوض در اختیار صدام قرار گیرد. علی رغم خسارات بالای نظامی در طول هشت سال جنگ، کمک های مالی اعراب آن قدر گسترده بود که رژیم عراق نه تنها توانست آنها را با خرید گسترده سلاح جایگزین کند، بلکه در پایان جنگ نیز، به چند برابر افزایش دهد. صرف کمک های مالی عربستان سعودی در پایان جنگ بیش از هشتاد میلیارد دلار بود. در پی مسدود شدن راه ارتباطی آبی عراق به جهان خارج، اردن و کویت بنادر خود را در اختیار بغداد قرار دادند. در اواخر جنگ، به ویژه در دوره حملات عراق به خطوط کشتیرانی، هواپیماهای عراقی برای حمله به مراکز نفتی ایران در دهانه تنگه هرمز از جزیره بوبیان کویت و پایگاه ظهران عربستان استفاده کردند.(19)
فتح فاو در
عملیات والفجر هشت به پیدایش وضعیت جدیدی منجر شد که با مشخصه های جنگ فرسایشی ای که عراق پس از شکست در
خرمشهر در پیش گرفته بود و امیدوار بود به پذیرش صلح از سوی ایران منتهی شود، هیچ گونه تطابقی نداشت. عراق پس از تلاش های گسترده برای بازپس گیری فاو و تحمل تلفات سنگین به ناچار شکست را پذیرفت. این ناکامی انعکاس نامطلوبی در بین
حامیان عراق داشت. شورای همکاری خلیج فارس از روند تحولات ابراز نگرانی کرد و اجلاس وزیران خارجه را برای بررسی موضوع در عمان برگزار نمود. در این اجلاس، تصرف فاو از سوی ایران با قوانین بین المللی و اصول حسن همجواری مغایر قلمداد شد. آنها برای مقابله با تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی - نظامی در
جنگ ایران و عراق خواستار تشکیل نیروهای سپر جزیره شدند. هم چنین، مقرر گردید که شورای همکاری خلیج فارس طی تماس با کشورهای عرب و سایر کشورها، برای خنثی کردن موقعیت برتر ایران که در اثر فتح فاو به دست آمده بود به موضع مشترکی دست یابد و اقداماتی را علیه ایران انجام دهد.(20) کویت بندر الشعیبیه را برای تخلیه اسلحه و تجهیزات و مهمات وارداتی در اختیار عراق گذاشت و به هواپیماهای عراقی اجازه داد تا با عبور از فضای این کشور خود را به جنوب خلیج فارس نزدیک کنند و کشتی های ایرانی را هدف قرار دهند. هم چنین، ناوچه ها و کشتی های کوچک عراق از آب راه بین کویت و بوبیان و بالگردهای عراق از فضای کویت عبور کرده و علیه ایران دست به حملات نظامی می زدند.(21)
3) طرف های منازعه و استراتژی آنها
در سال پایانی جنگ، کویت با دعوت از قدرت های بزرگ جهان برای اسکورت نفتکش هایش نقش مهمی را در گسترش جنگ ایفا کرد. در این هنگام، جبهه گسترده و نامتقارنی در آب های خلیج فارس پدید آمد که یک طرف آن جمهوری اسلامی ایران و طرف دیگر آن مثلث عراق، حامیان منطقه ای آن، به ویژه کویت و عربستان و قدرت های فرامنطقه ای به ریاست امریکا بود. عراق آغازگر گسترش جنگ، کویت بسترساز آن و قدرت ها و ابرقدرت ها مجریان آن محسوب می شدند. حوزه اصلی رویارویی نظامی، آب های خلیج فارس بود و بر این منازعه قواعد جنگ کم شدت حاکم بود. در این درگیری، هر یک از دوطرف برای رسیدن به اهداف سیاسی، نظامی با ملاحظاتی روبه رو بودند که از استفاده همه جانبه آنها از سلاح های خود جلوگیری می کرد. خشونت تا حدی کنترل می شد و اقدامات نظامی محدود و با هدف مشخص انجام می گرفت. البته، این موضوع درباره عراق به دلیل این که در حال یک جنگ تمام عیار با ایران بود صدق نمی کند. در این جنگ، عراق از تمام توان نظامی و تسلیحاتی خود برای رسیدن به هدف بهره جست. از سلاح های شیمیایی خود نه تنها در میدان های نبرد استفاده کرد، بلکه با حمله شیمیایی به مناطق مسکونی شهر سردشت در ایران و حلبچه در عراق نشان داد که به محدودیت در هدف نیز قائل نیست، اما دو ضلع دیگر مثلث و طرف مقابل آنها، یعنی جمهوری اسلامی ایران از قواعد جنگ محدود یا کم شدت پیروی می کردند. آنها محدودیت هایی را در انتخاب اهداف حمله، سلاح مورد استفاده، توان نظامی به کار رفته، شدت درگیری و گستره جغرافیایی درگیری در نظر می گرفتند و به کار می بستند.
استراتژی ایران
استراتژی جمهوری اسلامی بعد از اخراج عراق از ایران تعقیب و تنبیه متجاوز بود. سرنگونی رژیم صدام حسین به عنوان آغازکننده جنگ از شرایط پایان جنگ محسوب می شد تا بار دیگر در پی تدارک تجاوز دیگری نباشد. مهندس میر حسین موسوی، نخست وزیر وقت، گفت:
<تنبیه متجاوز جزء شروط حتمی پایان جنگ می باشد و ما همواره روی این شرط به عنوان شرطی که با عدالت سازگار است خواهیم ایستاد>.(22) برای تحقق این هدف توان نظامی جمهوری اسلامی ابزار آن استراتژی بود. در سال های پایانی جنگ، ابزار این استراتژی در مقایسه با توان عراق با محدودیت بیشتری روبه رو شد. جمهوری اسلامی در نظر داشت در پی اجرای
عملیاتی سرنوشت ساز، ماشین جنگی رژیم صدام را تضعیف و با کمک خود مردم عراق حکومت آن را سرنگون و حکومتی اسلامی را در این کشور برقرار کند. در این چارچوب، گسترش جنگ به کشورهای دیگر نه از اهداف استراتژی بود و نه ابزار و روش آن اقتضای اتخاذ چنین شیوه ای را داشت. هم چنین، توانایی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران برای تجهیز و تدارک جبهه های جنگ و اداره جامعه به درآمدهای حاصل از صدور نفتی که از راه پایانه های موجود در جزایر و بنادر خلیج فارس صادر می شد بستگی داشت. تداوم جریان نفت از خلیج فارس برای اقتصاد ایران به اندازه جریان خون در بدن انسان مهم بود. ایجاد وضعیت آرامی برای صدور نفت ایران و برقراری آرامش برای خطوط کشتیرانی یکی از اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی ایران به شمار می آمد. هم چنین، از آن جا که جمهوری اسلامی ایران در حال جنگ با عراق بود به این کشور اجازه نمی داد که برای تقویت توان نظامی خود از آب های خلیج فارس استفاده کند. بی شک، حفظ امنیت خلیج فارس یکی از اهداف راهبردی ایران بود و تهدید این امنیت به معنای به خطر افتادن منافع حیاتی آن تلقی می شد، یعنی گسترش جنگ در منطقه خلیج فارس از سوی هر کشوری و به هر نحوی که بود مسلماً با اهداف و منافع حیاتی ایران در تعارض قرار داشت و برای جلوگیری از گسترش جنگ تلاش می کرد. تلاش برای تأمین و حفظ امنیت در خلیج فارس تا زمانی پذیرفته می شد که مستلزم رعایت بی طرفی از سوی دیگر کشورها، حفظ جو تفاهم آمیز در منطقه و تداوم جریان نفت ایران بود. این استراتژی به سیاست امنیت برای همه یا هیچ که به شکل سیاست مقابله به مثل اجرا می شد معطوف بود. در این راه، جمهوری اسلامی بیشترین خویشتن داری را برای جلوگیری از ناامنی از خود نشان می داد.رئیس جمهور وقت با اشاره به حضور امریکا در خلیج فارس ابراز کرد:
< سیاست مقابله به مثل ما در برخورد با رژیم عراق و حامیانش بدون توجه به حضور نیروهای امریکا ادامه خواهد یافت اگر امریکا ناوهای خود را وارد جریانات نکند، ما به آنها متعرض نخواهیم شد، ولی اگر قصد آشوب و انجام تحریکاتی داشته باشند با آنها مقابله به مثل خواهیم کرد>.(23) استراتژی جنگ محدود و کم شدت برای ایران یک گزینه مناسب بود که در صورت ایجاد ناامنی در خلیج فارس از سوی کشورهای دیگر، به شکل محدود به آن پاسخ می داد و تلاش می کرد که از گسترش آن و تحت الشعاع قراردادن میدان های نبرد جلوگیری کند. از نظر
منابع و ابزار نیز، جمهوری اسلامی نمی توانست در فکر گسترش جنگ باشد؛ زیرا، توانایی نظامی ایران در خوش بینانه ترین حالت تنها می توانست بر توان نظامی عراق که در جبهه های جنگ بروز یافته بود غلبه کند.
استراتژی نظامی عراق
اگر دو کشور امریکا و کویت با گسترش جنگ آسیب می دیدند، عراق تنها با بین المللی شدن جنگ می توانست از شکست خود جلوگیری کند. شدت بیشتر جنگ برای عراق معادل حمایت بیشتر نظام بین المللی از بغداد و دخالت شدید تر برای پایان جنگ بود. با گسترش جنگ، امنیت در خلیج فارس بیش از پیش به خطر افتاد و فرصت صدور نفت برای ایران کم تر شد. قطع درآمدهای نفتی و درگیری در خلیج فارس تضعیف توان نظامی ایران را در رویارویی با عراق در پی داشت. بین المللی شدن جنگ برای عراق به معنای دخالت قدرت های دیگر جنگ در حمایت از عراق بود. شوروی و فرانسه
منابع و ابزار لازم را برای این استراتژی فراهم می آوردند. هم چنین، خود دولت های منطقه در اجرای این استراتژی نقش مهمی را بازی کردند. نقض کامل بی طرفی از سوی کویت و برخی از کشورهای منطقه با واکنش جمهوری اسلامی ایران روبه رو شد و منطقه را در وضعیتی قرار داد که در آن، روند درگیری رو به افزایش بود. عراق در پی تصاعد درگیری و ایران، کویت و امریکا به نسبت های متفاوت خواستار کنترل آن بودند >.(24) عراق امیدوار بود که با تشدید و بین المللی کردن جنگ به صلح دست یابد و از درگیری بیشتر در یک جنگ فرسایشی که ایران به سبب جمعیت بیشتر و پایگاه صنعتی گسترده تر در آن طرف برتر بود احتراز کند. در نتیجه، برای اجرای این امر تشدید جنگ شهرها از طریق به کارگیری موشک های دوربرد، استفاده از سلاح های شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان، تهدید به حمله شیمیایی علیه شهرهای بزرگ و بهره گیری از توان بالای نیروی هوایی خود در حمله به کشتی ها و مراکز نفتی ایران در خلیج فارس را در برنامه کاری خود قرار داد و در سال پایانی جنگ، از همه آنها برای جلب توجه افکار عمومی جهان، سازمان های بین المللی و قدرت های بزرگ برای اقدام در پایان دادن به جنگ بهره برد.
استرتژی امریکا
امریکا ضلع سوم مثلث متحدان عراق در خلیج فارس از استراتژی جنگ کم شدت پیروی می کرد. اهداف کلی این کشور در منطقه حمایت از کشورهای منطقه در مقابل موج
انقلاب اسلامی، جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ و تسلط بر منطقه، اعاده اعتبار مخدوش شده امریکا در ماجرای مک فارلین میان کشورهای منطقه، جلوگیری از نفوذ شوروی و تداوم جریان نفت بود. این کشور در درجه نخست به شدت از پیروزی ایران نگران بود. در نتیجه، اولویت نخست امریکا جلوگیری از تحقق این هدف بود. درسال 1366، کمیته روابط خارجی سنای امریکا در گزارشی نوشت: <شکست عراق برای منافع غرب فاجعه آمیز است. پیروزی ایران بر عراق به عنوان یک پیروزی برای بنیادگرایی اسلامی به شمار می رود. این تصور که ایران امریکا را در جریان معامله جزیی سلاح در مقابل آزادی گروگان ها تحقیر کرده است بر جذبه بنیادگرایی می افزاید، پیروزی ایران بر عراق این جذبه را با عواقب بی ثبات کننده و مخربی برای رژیم های عرب محافظه کار از تونس و مصر گرفته تا عمان افزایش می دهد >.(25)
سیاست امریکا در ابعاد گوناگون نظامی، سیاسی و اقتصادی در راستای جلوگیری از پیروزی ایران بود. بعد نظامی سیاست بیشتر در سال پایانی جنگ بروز یافت. تا قبل از این سال، بعد نظامی سیاست امریکا بیشتر به ارائه کمک های اطلاعاتی به عراق و فروش تسلیحات به متحدان منطقه ای عراق محدود بود، اما بعد از تلاش عراق برای بین المللی کردن جنگ و دعوت کویت از قدرت های بزرگ برای حفاظت از نفتکش های کویتی، حضور نظامی امریکا در خلیج فارس افزایش یافت و کمک های نظامی این کشور به عراق به صورت آشکار جلوه گر شد. امریکا عملاً به یک جنگ محدود با ایران وارد شد و در سال 1366، نیروی خود را در اقیانوس هند به یک گروه ناوگان کامل افزایش داد. این گروه ناوگان 85 هزار تنی کیتی هاوک*و یازده فروند کشتی اسکورت را شامل می شد. نیروی ضربتی این ناوگان در خارج از خلیج فارس در ساحل عمان مستقر بود. به تدریج، تعداد شناورهای امریکایی به 38 فروند رسید و حدوداً به همان میزان نیز متحدان غربی امریکا شناور به خلیج فارس آوردند. از نظر ابزار و
منابع، امریکا از توان کافی برای اجرای
عملیات نظامی گسترده تر برخوردار بود،(26) ولی آسیب پذیری این کشور، مشکلات داخلی درباره تقسیم قدرت بین نهادها و سابقه و ذهنیت منفی تاریخی مردم امریکا نسبت به جنگ های منطقه ای که تا آن موقع دخالت زیان بار ویتنام و لبنان را تجربه کرده بودند، موجب وحشت امریکا از آغاز یک جنگ فرسایشی دیگر در منطقه شد. به هر حال، با توجه به موارد یادشده امریکا گزینه جنگ محدود و کم شدت را برجنگ همه جانبه و فراگیر ترجیح می داد و می کوشید تا به هر نحو ممکن، از ایجاد یک جنگ فرسایشی جلوگیری کند. با این حال، این کشور با گشودن یک جبهه جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و آغاز یک جنگ کم شدت در منطقه نقش مهمی را در بین الملی شدن جنگ بازی کرد.
استراتژی کویت و عربستان
طرف دیگر بین المللی شدن جنگ، کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس بودند. این کشورها استراتژی واحدی نداشتند، اما در آن زمان، همگی نگران گسترش
انقلاب اسلامی و فروپاشی حکومت های پادشاهی سنتی خود بودند. این نگرانی با اقدامات و تبلیغات عراق و واکنش های ایران افزایش یافت. حملات عراق به کشتی ها و اعمال سیاست مقابله به مثل ایران نمونه عالی این زنجیره اقدامات عراق و ایران و نگرانی و واکنش عرب هابود. البته، با این بیان نباید نقش کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس را در کمک به عراق و امریکا نادیده گرفت. امریکا در طول
عملیات نظامی خود در منطقه از نظر سوخت، استفاده از تاسیسات هوایی و دریایی، امکانات استقرار هواپیما، نیروهای زمینی و تفنگ داران دریایی به کویت و عربستان وابسته بود. آ نتونی کردزمن در کتاب درس هایی از جنگ های نوین:
جنگ ایران و عراق در این باره می نویسد: < کویت هزینه اجاره شناورهایی را که امریکا در خلیج [فارس] از آنها استفاده می کرد پرداخت می نمود و ماهانه، حدود نه میلیون گالن سوخت به آن کشور تحویل می داد>. کویت همکاری هایی را در زمینه استفاده از تأسیسات بندری و غیره نیز انجام می داد. عربستان سعودی به امریکا اجازه داد تا هواپیماهای P-3C را در خاک کشورش مستقر سازد و مین روب های امریکایی گهگاهی از منطقه جبیل استفاده می کردند. ریاض هم چنین، حمایت آواکس های E-3A و پشتیبانی تدارکاتی از حضور امریکا در منطقه را فراهم آورد. در بخش نهایی، خلیج فارس آواکس های عربستان با خدمه امریکا و در بخش جنوبی آواکس های E-SA عربستان سعودی پوشش هوایی لازم را فراهم می آوردند. عربستان به شناورها و ناوگان هواپیمابر امریکا اجازه می داد برای سوخت گیری مجدد در آب های آن کشور پهلو بگیرند. بحرین خدمات پزشکی و آتش نشانی را در زمان حمله به ناوچه امریکایی استارک و تعمیر آن پس از اصابت را تامین کرد. بالگردهای امریکایی به طور معمول از خاک بحرین برای تمرین و بارگیری استفاده می کردند. هم چنین، بحرین به ناوگان های امریکایی اجازه داده بود که به طور مستمر بارگیری کنند. در اوج استقرار نیروهای امریکایی در منطقه، در هر هفته، یک کشتی تدارکاتی و در هر روز، پنج هواپیمای
141C- و8 DC- و10 DC- نیروی هوایی امریکا در بحرین تخلیه بار می کردند. بحرین به صورت دوفاکتو استقرار نیروهای امریکایی را در خاک خود پذیرفته و چندین سکوی بزرگ را برای استقرار نیروهای امریکایی به آنها اجاره داده بود. امارات متحده عربی نیز به ناوهای2E- امریکا اجازه سوخت گیری مجدد و پهلو گیری در بنادر و به هواپیماهای E-3A آن اجازه پرواز بر فراز خاک آن کشور را داده بود. دوبی خدمات بسیار مهم تعمیراتی را برای ناوهای امریکایی تامین می کرد. عمان نیزبه امریکا اجازه داده بود تا هواپیماهای3 P- را در میصره مستقر سازد وبه این ترتیب، برای گروه ناوگان جنگی امریکا نقش پایگاه اصلی را بازی می کرد . هر چند میزان دقیق همکاری کشورهای منطقه با امریکا هنوز محرمانه است، فرماندهان نظامی امریکا این همکاری را برای موفقیت
عملیاتشان فوق العاده حیاتی عنوان می کنند.(27)
جمع بندی و نتیجه گیری
از سال 1365، عراق به دلیل شکست های سنگین در فاو و شرق بصره و ناکامی آن در استراتژی دفاع متحرک، بین المللی کردن جنگ را جایگزین استراتژی جنگ فرسایشی کرد و آن را با تمام توان به اجرا گذاشت، سلاح های پیشرفته فرانسوی و روسی ابزارهای لازم را برای آن فراهم آورد و حمایت های همه جانبه کویت و عربستان سعودی اجرای آن را تسهیل کرد. جنگ نفتکش ها، جنگ شهرها و استفاده گسترده از سلاح های شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان جلوه های بیرونی سیاست عراق در اجرای استراتژی خود بود. زمامداران عراق دریافته بودند تا زمانی که جنگ و پیامدهای آن متوجه کشورهای دیگر نشود، جامعه جهانی گام نهایی را برای پایان جنگ برنمی دارد. اختلال در جریان نفت از خلیج فارس به کشورهای صنعتی جهان حساس ترین موضوع و سهل ترین هدف بود. صدور نفت از منطقه جزء منافع حیاتی قدرت های بزرگ و مؤثر جهان و کشورهای صادرکننده نفت در منطقه از جمله خود ایران محسوب می شد و هرگونه اختلال در آن واکنش تند آنها را در پی داشت.
قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه گسترش جنگ به کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس را با حساسیت پیگیری می کردند و افکار عمومی جهان تحت تأثیر آثار و پیامدهای ضدبشری استفاده عراق از سلاح های شیمیایی، گسترش حملات علیه مناطق مسکونی و موشک باران شهرها بود و به دولت ها و سازمان های بین المللی برای پایان دادن به جنگ فشار می آورد. ناوگان دریایی امریکا که به صورت محدود پس از پیروزی انقلاب در منطقه حضور داشت به شدت افزایش یافت و زمامداران کاخ سفید ضمن اسکورت نفتکش های کویتی، از متحدان غربی خود درخواست کردند تا برای تأمین امنیت جریان صدور نفت از خلیج فارس تعدادی ناوگان نظامی و کشتی های مین روب به منطقه اعزام کنند. در نتیجه، خلیج فارس شاهد بیش از هفتاد فروند شناور غربی در سال پایانی جنگ بود که عملکردشان در راستای حمایت از عراق و اعمال فشار بر جمهوری اسلامی قرار داشت.
بین المللی شدن جنگ در حوزه سیاسی نیز تأثیر مستقیم داشت این تأثیر را می توان در سه سطح کشورهای منطقه، قدرت های بزرگ و سازمان ملل متحد بررسی کرد. حوادث خلیج فارس موجب تغییر در مواضع معدود کشورهای طرفدار ایران در منطقه شد.
متحدان عراق در جهان عرب تلاش گسترده ای را برای جدا کردن متحدان منطقه ای ایران آغاز کردند. برای نمونه، مصر روابط نزدیک تری با عراق برقرار کرد. معمر قذافی در یک چرخش 180 درجه ای اعلام کرد: <عاقبت این جنگ نابودی دو کشور است و اگر ایران بخواهد به صورت یک قدرت استعماری در خلیج فارس درآید لیبی علیه او وارد جنگ خواهد شد>. هم چنین، وزیر خارجه لیبی به بغداد سفر کرد و مجدداً روابط دیپلماتیک دو کشور از سر گرفته شد.(28) به طوری که حتی پس از برگزاری اجلاس اتحادیه عرب در تونس، رهبر لیبی برخی از کمک های خود را به ایران یکی از اشتباهات بزرگ خواند.(29) سوریه ضمن تأکید بر حمایت خود از جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که سوریه نمی تواند تصرف بصره را قبول کند و در صورت اقدام نظامی علیه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در کنار اعراب باقی خواهد ماند و هرگونه تعرض به خاک آنها را تعرض به سوریه تلقی خواهد کرد.(30) در مجموع، مواضع و عملکرد کشورهای سوریه و لیبی باعث شکست عراق در عربی کردن جنگ شد و عملکرد کشورهای عرب متحد عراق برای جدا کردن آنها از
انقلاب اسلامی ناموفق بود، ولی گسترش جنگ در خلیج فارس موجب نزدیکی بیشتر آنها به کشورهای عرب شد. هم چنین، در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران گام های مؤثری برداشته شد.
در سازمان ملل،
جنگ ایران و عراق به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت. شورای امنیت پس از مذاکرات گسترده و طولانی ای که پنج ماه به طول انجامید، قطع نامه 598 را در قالب فصل هفت منشور ملل متحد تصویب کرد. با گسترش جنگ در عرصه دریا، استفاده عراق از سلاح های شیمیایی، تشدید جنگ شهرها و استفاده از موشک های دوربرد توجه افکار عمومی بیش از گذشته به جنگ معطوف شد و فشار برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت. شورای امنیت در پی جلب نظر موافق تمام اعضا برای تصویب قطع نامه تحریم تسلیحاتی ایران برآمد، امریکا با فشارهای مداوم خود بر چین خواستار پایان دادن به ارسال سلاح ، به ویژه موشک های2 HY به ایران شد؛ زیرا، مدعی بود که ایران با این موشک ها به نفتکش های امریکایی در بندر الاحمدی حمله کرده و سرزمین کویت را هدف قرار داده است. هر چند قطع نامه تحریم تسلیحاتی هرگز به تصویب نرسید، حساسیت دولت ها و افکار عمومی کشورها نسبت به تداوم جنگ به مرحله ای رسیده بود که ارسال سلاح و تجهیزات را به ایران به شدت محدود و هزینه آن را افزایش داده بود. جدا از عوامل دیگری که در آغاز بحث مطرح شد، موضع به ظاهر صلح طلبانه عراق در سال پایانی موقعیت بین المللی این کشور را بهبود بخشیده بود و با وجود این که اقدامات ضدبشری و انجام جنایات جنگی در استفاده از سلاح های شیمیایی علیه مردم حلبچه، گسترش جنگ در خلیج فارس و حمله علیه خطوط کشتیرانی، مناطق مسکونی، غیرنظامیان و آثار تاریخی مورد پذیرش افکار عمومی نبود، پیامدها و فشارهای بین المللی ناشی از این وقایع به این دلیل که ایران بر ادامه جنگ پافشاری می کرد، عمدتاً به طرف جمهوی اسلامی ایران سوق داده می شد. در نتیجه، محدودیت هایی علیه ایران اعمال می شد. به این ترتیب، هر قدر اقدامات عراق در بین المللی کردن جنگ و تشدید آن بیشتر می شد فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی ایران ابعاد جدیدتری می یافت و تشدید می شد.
پاورقی:
1- Escalation
2- Super Frelon
3- Super Etendards
4- Stark
5- Ivan Korotoyev
ماخذ:
1. ر.ک.به: کریس هیبلزگری؛ جنگ پست مدرن: سیاست نوین درگیری؛ ترجمه احمدرضا تقاء؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد دوره عالی جنگ، 1381.
2. برای مطالعه بیشتر درباره شاخص های قدرت در عراق ر.ک.به: سید حسین سیف زاده؛ عراق: ساختار و فرآیند گرایش های سیاسی؛ تهران: مرکز
اسناد انقلاب اسلامی، 1389.
4. Helms Christine Moss; Iraq: Estern Flank of the Arab World. Washington D.C.1984.P.204-208.
5. ر.ک.به: داود باوند: <نگرشی گذرا بر سیاست خارجی دولت خاتمی: نویدها و زنهارها> در مهدی ذاکریان. سیاست خارجی خاتمی از منظر صاحب نظران. تهران: همشهری، 1380، صص 121-136.
6. محمدباقر حشمت زاده؛<
جنگ تحمیلی و نفت>
جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد، 1373، صص27- 86.
7. حسین اردستانی؛ تنبیه متجاوز. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص211.
8 . موسی کاظمی.<تحلیل آماری جنگ شهرها، نگاهی از آغاز تا پایان> در مجید مختاری (به اهتمام) تاملی در
جنگ ایران و عراق: چند مسئله راهبردی؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص157.
9. محمود یزادن فام؛ نبرد با دریا و دشمنان دریایی، فصلنامه تاریخ جنگ؛ شماره 17، تابستان 1377، ص63.
10- Anthony H.Cordesman and Abraham R. Wagner. The Lessons of Modern War. Vol.II: the Iran - Iraq War. London: Westview Press, 1990.P.229.
11. یحیی فوزی و علیرضا لطف الله زادگان؛
روزشمار جنگ: در تدارک
عملیات سرنوشت ساز؛ جلد 43، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص288.
12. Cordesman. OP.Cit.P.242.
13. ژوهانس ایسنر؛ <مسئله تجاوز و نقش دریافت جهانی از
جنگ ایران و عراق> در بازشناسی جنبه های تجاوز و دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیر
خانه کنفرانس بین المللی تجاوز دفاع، 1368، صص295- 302.
14. الیزابت گاملن و پال راجرز، <قرار گرفتن نفتکش های کویتی زیر پرچم ایالات متحده: دلایل و تاثیرات آن> در بازشناسی جنبه های تجاوز دفاع؛ جلد 2، تهران: دبیر
خانه کنفرانس بین المللی تجاوز و دفاع، 1368، صص153- 184.
15-Maxwell Orme Johnson. "The Role of U.S. Military Force in the Gulf War".in Christopher C.Joyner, The Persian Gulf War: Lessons for Stratgy, Law and Diplomacy. (New york: Green wood press, (1990).
16- Nadia EL-Sayed EL-Shazly. The Gulf Tanker War: Iran and Iraqs Maritime Sword play. London: Macmilian Prass LTD, 1998, p.282-292.
19. علی اکبر علی خانی؛ <مواضع و عملکرد نظام بین الملل در قبال
جنگ ایران و عراق> در دفتر بررسی های سیاسی.
انقلاب اسلامی، جنگ تحملیلی و نظام بین الملل؛ تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، صص141-188.
20. محمد درودیان؛ فاو تا شلمچه؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ سوم، 1379، ص30.
21. عبدالحلیم ابوغزاله؛ جنگ عراق و ایران؛ ترجمه نادر نوروزشاد؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص629.
22. روزنامه اطلاعات، 4/6/1366، ص3.
23. روزنامه رسالت، 24/5/1366، ص5.
24. El-Sayed; Op.Cit.p.190-193.
25. روزنامه کیهان، 6/8/1366، ص آخر.
26. Orme Johnson. Op.Cit.p.127-138.
27. Cordesman.Op.Cit.p.571.
28. روزنامه اطلاعات، 9/10/1366، ص آخر.
29. روزنامه اطلاعات، 30/3/1367، ص آخر.
30. روزنامه اطلاعات، 9/7/1366، ص آخر.